جدول جو
جدول جو

معنی متفرق گرداندن - جستجوی لغت در جدول جو

متفرق گرداندن
(لُ کُ کَ دَ)
متفرق گردانیدن. متفرق کردن. پراکنده کردن: پس برودت، اجزای آب را اندرحال جمود متفرق گرداند. (قراضۀ طبیعیات ص 92). و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ تَ)
متفرق گرداندن. پراکنده کردن:... او را چون هباء در مهب صبا آواره و متفرق گردانید. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(شَ / شِ هََ / هَِ کَ / کِ دَ)
موفق گردانیدن. موفق کردن. توفیق دادن. توفیق بخشیدن: آن که مددکار باشد او را در همه کارهاش و موفق گرداند او را در همه عزیمتهاش. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). و رجوع به موفق کردن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از متحرک گرداندن
تصویر متحرک گرداندن
جنباندن وزاندن لا ناندن
فرهنگ لغت هوشیار